میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

داستان پیرمرد

 

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد.پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.دوستدار تو پدرپیرمرد این تلگراف را دریافت کرد.پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.
4
صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟.پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید.مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.

دلم گرفت نوشتم ، امید همیشه هست

 
 

آسمان پوشیده از ابرهای سیاه و شوم بود، ولی بارانی در کار نبود.
انگار خداوند هم از این مردم ناامید شده بود.
دخترکی در حالی که زانوانش را در آغوش کشیده بود، در کنار جاده نشسته بود. آبشار موهای تیره رنگش بر روی صورتش خودنمایی می کرد. هوا سرد بود و دخترک مظلومانه با سرما می جنگید.
مردم با عجله و بدون توجه به او از کنارش می گذشتند. به گمانم همه در آن شهر دچار مرز کوری شده بودند. بی روح و بی حس، کرخت و سرد.
دخترک با خود می اندیشید که چه بر سر مردمش آمده است. در افکارش غوطه ور بود که ناگهان پیرمرد مهربانی به نزدش آمد. دخترک در نگاه اول چیزی را که چشمانش می دید باور نمی کرد. تا آنکه پیرمرد شروع به سخن گفتن کرد.

 

- چرا اینجا نشته ای دخترم؟.


-جایی برای رفتن ندارم.
-پس مادر و پدرت کجا هستند؟.
-پدرم؟؟؟ پدرم را به جرم کبوتر بودن گرفته اند.
-مادرت چه؟ او کجاست؟.
-مادرم؟؟؟ او همچون آهویی زیبا بود. شکارش کردند.
-چه کسانی؟ کدام شکارچی ها؟.
-کرکس های انسان نما آقا.
-چرا از کسی کمک نمی خواهی؟.
-آقا گمان کنم شما متعلق به این شهر نیستید. مردم این شهر همه کورند. بیمارند. کسی مرا نمی بیند. همه به فکر خودشان هستند. می بینی؟ حتی نمی بینند که چه می خورند و چه می پوشند. حاضرند به خاطر یک نان کپک زده یکدیگر را بکشند. چطور انتظار دارید مرا ببینند؟.
-آخر چرا؟ چطور این بلا سرتان آمد؟.
-آقا مردم ناشکری کردند. قدرخورشید را تا زمانی که بالای سرشان بود ندانستند. روزی رسید که کرکسها حمله کردند. سیاهی خورشیدمان را بلعید. آن حیوانات شوم کبوتر ها و آهوها را دریدند. از آن زمان ابرهای سیاه جای خورشیدمان را گرفتند.
-چرا مردم تلاشی برای بازگشت خورشید نمی کنند؟ چرا کرکس ها و کفتارها را بیرون نمی کنند.
-آقا مردم نمی بینند. نگاهشان کن. می بینی؟ حتی متوجه نیستد کجا می خوابند. اگر غذای فاسد نیز به دستشان برسد میخورند. چون نمی بینند.
-خوب چرا این سیاهی را حس نمی کنند؟ این سرمای غریب را؟.
-نمی توانند. حسی ندارند. ذهنشان خالی از خاطرات خوش است. امیدی ندارند. امید که نباشد قلب می میرد. حسی وجود نخواهد داشت. مردم من به این وضع عادت کرده اند.
-کاش هیچ گاه گذارم به اینجا نمی افتاد. نمی توانستم تصور کنم که چنین مردمی هم وجود دارند. سوالی دارم دخترم. تو چرا مانند بقیه نیستی؟.
-جوابش ساده است آقا. من به خورشید ایمان دارم. امید به دیدن دوباره اش مرا زنده نگه می دارد. آقا یک چیز را هرگز فراموش نکنید. امید را.
-دخترم آخر امید تو امیدی محال است. تو مانند یک شمع در میان تاریکی قدم بر می داری تا به خورشید گرما بخشت برسی. اما یک شمع در میان این سرمای شوم کاری نمی تواند انجام دهد. در نهایت به خاموشی می گراید.
-اما آقا گرمای همین شمع کوچک ممکن است خیلی ها را به خود جذب کند. یخ های دلشان را باز کند. آنوقت است که می توان به جنگ سیاهی رفت و آن حیوانات شوم را بیرون راند. من ایمان دارم که بار دیگر خورشید را خواهم دید.
-دخترم امروز من درس امید را از تو آموختم. از تو سپاسگذارم. بدان که همین شمع کوچک تو دل خیلی ها را مانند من روشن خواهد کرد. آشفته نباش. چون به زودی به دیدار خورشید خواهی رفت عزیزم.
پیرمرد این را گفت و رفت. اکنون برقی در چشمان دخترک می درخشید. برق امید.

گران ترین اتومبیل جهان

فراری افسانه ای مدل GTO 250 در حراجی لندن به قیمت 28/7 میلیون دلار فروخته شد.و بدین ترتیب گران ترین اتومبیل جهان نام گرفت.این اتومبیل یکی از زیباترین و مشهور ترین اتومبیل های جهان و ساخت کارخانه فراری ایتالیا میباشد. 

  

تنها 39 مدل از این فراری افسانه ای در بین سالهای 1962 تا 1964 ساخته شد و جالب است بدانید از اتومبیل هایی با این کلاس(اسپرت) بیشتر از 100 عدد ساخته نمیشد،همچنین بسیاری از کارشناسان نیز پذیرفته اند که این مدل یکی از بهترین مدل های همیشگی فراری میباشد.قبل از این حراجی همگان بر ارزش 19/5 میلیون دلاری این اتومبیل اتفاق نظر داشتند که پس از این حراجی،این فراری ارزش واقعی خود را نشان داد.  

خریدار این فراری یک انگلستانی ناشناس میباشد. او تنها کسی ست که میتواند از این به بعد سوار این فراری افسانه شود و چرخ های آن را به حرکت در آورد.

این اتومبیل با یک موتور 12 سیلندری 3 لیتری ساخته شده و بیشتر از 300 اسب بخار قدرت دارد و دارای سرعت 283 کیلومتر بر ساعت میباشد.همچنین دارای شتاب 0 تا 100 در 5.4 ثانیه میباشد.برخی از مدل های آن نیاز 4 لیتری بودند.

 

رکورد قبلی گران ترین اتومبیل جهان متعلق بود به یک فراری مدل California Spyder که در حراجی دوسالانه Ferrari Leggenda e Passione در شهر مارانلو (Maranello) در ایتالیا به قیمت 10/8 میلیون دلار به یک تولید کننده برنامه های رادیویی و تلویزیونی انگلستانی به نام کریس ایوانس(Chris Evans) فروخته شد. 

داستان کوتاه:شماره داخلی

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با آبدارخانه تماس گرفت و فریاد زد : «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»

 

صدایی از آن طرف پاسخ داد : «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»

 

کارمند تازه وارد گفت: «نه»

 

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»

 

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت : «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»

 

مدیر اجرایی گفت: «نه»

 

کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت

Lion + Tiger = Liger

دانشمندان با پیوند دادن شیر نر با ببر ماده حیوان جدیدی تولید کرده اند و آن را لایگر نامگذاری کرده اند که از همه نظر نسبت به شیر و ببر برتری دارد! چنین موجودی تا به حال در طبیعت وجود نداشته است، چراکه شیر و ببر نه تنها ذاتا با هم میانه ی خوبی ندارند بلکه دشمنی هم دارند.این هیولا (لایگر) که حدود 900 تا 1000 پوند وزن دارد (454 کیلوگرم) قد بلندتر، قدرت بدنی بیشتر، توان پرش بالاتر و.... را نسبت به پدر و مادر خود دارد! جالب اینکه با وجود تنفر شیر از شنا کردن در آب، لایگر به شنا کردن علاقه دارد. در حال حاضر چندین نمونه از این حیوان تولید شده که در سیرکها و برخی باغ وحشها به نمایش گذاشته شده اند..فقط جنس ماده ی این حیوان قادر به تولید مثل با ببر یا شیر نر می باشد که خود موجب بوجود آمدن دو گونه ی جدید دیگر شده است! همچنین حیوان دیگری به نام تایگن هم تولید شده که محصول ببر نر و شیر ماده است، البته به ببر شباهت بیشتری دارد و به بزرگی و عظمت لایگر هم نیست 

               

انتشار ویروس از طریق وب‌سایتهای معتبر

اساس گزارش یک شرکت امنیتی، 70 درصد از 100 وب‌سایت معروف در طول نیمه دوم سال 2008 یا میزبان محتوای مخرب و یا حاوی لینکی بودند که بازدیدکنندگان را به یک وب‌سایت مخرب هدایت می‌کرد.

کاربران اینترنت اغلب به بازدید از وب‌سایت‌های معتبر تشویق می‌شوند تا خطر آلودگی به نرم‌افزارهای مخرب کاهش یابد اما تمایز میان وب‌سایت‌های معتبر و غیرمعتبر به طور فزاینده‌ای بی‌معنی به نظر می‌رسد.

بر اساس گزارش وضعیت امنیت اینترنت شرکت وب سنس، این آمار نسبت به نیمه اول سال 2008 افزایش 16 درصدی را نشان می‌دهد.

طبق این گزارش، راه‌های متنوعی وجود دارد که یک وب‌سایت معتبر و دارای نام برند ممکن است از طریق آن‌ها آلوده شود مانند حملات معروف به تزریق
SQL؛ همچنین پیام‌های هرزنامه با لینک‌های مخرب نیز ممکن است به آلودگی یک وب‌سایت منجر شوند.

بنا بر گزارش وب سنس، در طول نیمه اول سال 2008 حدود 85 درصد از پیام‌های ایمیل هرزنامه بودند و بیش از 90 درصد از پیام‌های هرزنامه حاوی لینکی به یک یا چند سایت مخرب بودند.

سرویس درایو گوگل یا همان GDrive چیست؟

قرار است گوگل خدمتی را راه اندازی کند که به کاربران اجازه دهد به کامپیوترهای شخصی خود با هر نوع اتصال اینترنتی دسترسی پیدا کنند. برخی از ناظرین اخطار داده اند که این سرویس کنترل بی سابقه به این شرکت در حوزهء اطلاعات شخصی خواهد داد.

سرویس "درایو گوگل"
GDrive موضوعیت و نیاز به کامپیوترهای شخصی را از بین خواهد برد. در عوض فایل های شخصی افراد و حتی سیستم عامل ایشان بر روی سرورهای گوگل قرار خواهد گرفت واز طریق اینترنت قابل دسترسی خواهد بود.

بحث و حدیث در مورد
GDrive زیاد بوده است و ظاهراً قرار است که این سیستم امسال راه اندازی شود. گفته می شود، "اشتیاق برای عرضه این محصول گوگل بی سابقه بوده است." GDrive یک جابجایی پاردایم در کارکرد پلاتفورم های کامپیوتری در برداشته و قصد دارد سیستم عامل ویندوز را از صحنه خارج کند. بدین ترتیب "پردازش ابری" Cloud Computing می رود تا در مراکز دادهء دور دست (ابرها) با قدرت پردازش بسیار بالا برقرار شود.

کاربران منازل و شرکت ها به طور فزاینده ای به خدمات شبکه ای روی آورده اند و حتی انبار عکس های دیجیتال با کمک نرم افزارهایی مثل
Picasa و یا سایت Flickr صورت می گیرد. واژه پردازی و صفحه گسترده از طریق آنلاین قابل انجام است. مفقود شدن لپ تاپ یا خراب شدن هارد درایو دیگر فاجعه محسوب نمی شود.

دیو آرمسترانگ رئیس محصول و بازاریابی گوگل گفت: "جهت گیری مشخص است و دیگر این تفکر که "این کامپیوتر و هارد درایو من است" محلی از ارعاب ندارد و جای خود را به "تعامل من با وب و با جهان اطلاعات" خواهد داد."

آیا شیطان وجود دارد؟ و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

آیا شیطان وجود دارد؟  و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460-
F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم...... او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
 

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن ! 

 

 

قالی پازیریک ایرانی قدیمی ترین قالی جهان

قالی پازیریک (Pazyryk Rug) قدیمی‌ترین قالی جهان است که در سال ۱۳۲۸ (۱۹۴۹) توسط سرگی رودنکو، باستان‌شناس روس در دره پازیریک در کنار اشیا باستانی دیگری در در گور یخ‌زده یکی از فرمانروایان سکایی کشف شد..  

دره پازیریک دره‌ای کوچک در شمال کوهستان آلتایی (در جنوب سیبری مرکزی و در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان) است. 

 

 

قالی پازیریک یک قالی پشمی با رنگهای زنده‌است. این قالی چهارگوش تقریبا مربع بوده و ابعاد آن ۱٫۹۸ در ۱٫۸۹ متر است. نقش‌هایی که در آن دیده می‌شود شامل تصویر سوارکاران، آهوهای در حال چرا کردن و جانوران افسانه‌ای با سر عقاب و بدن شیر است و حاشیه‌ای گل‌دار دارد. سرگی رودنکو پس از بررسی ساختار قالی و نگاره‌های آن متوجه شباهت زیاد نقش‌مایه‌های این قالی با نقش برجسته‌های تخت جمشید شد. و بیشتر پژوهشگران این قالی را از دست‌بافت‌های پارت‌ها و یا مادها می‌دانند. اما همچنان درباره تاریخچه حقیقی این قالی نظریه‌های متفاوتی ارائه شده است که بی‌تاثیر از جریان‌های سیاسی به‌ویژه ایران‌ستیز نبوده است.  

 

نتایج آزمایش رادیواکتیو قدمت گورهای دره پازیریک را تا قرنهای پنجم و چهارم پیش از میلاد نشان داده‌است.

گران ترین گوشی موبایل جهان

جواهر ساز اتریشی پیتر آلیسون(Peter Aloisson) که وی را با ساخت برخی از گوشی های موبایل گرانقیمت و ویژه میشناسیم، با به کار گیری الماس و طلا در تزیین گوشی iPhone 3G Kings Button گران ترین گوشی موبایل جهان را ساخت.این گوشی موبایل استثنایی و لوکس،2,517,345 دلار ارزش آن میباشد.

 

  

وی برای ساخت دکمه اصلی آن که ویژگی برجسته گوشی موبایل میباشد از الماسی کمیاب و 6.6 قیراطی استفاده کرده است.دور تا دور گوشی موبایل را خطی از طلای سپید،با 138 برلیان از بهترین نوع الماس پوشانده است.همچنین در ساخت آن 18 قیراط طلای زرد،سپید و سرخ به کار رفته است.