امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر:
ای مالک!
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش مکن
شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شیطانخبر نداشت، بشر اختراع شد
« هابیل » ها مزاحم « قابیل » میشدند
افسانه ی « حقوق بشر » اختراع شد
مـردم خیال فخر فروشی نداشتند
شیـئی شبـیه سکه ی زر اختراع شد
فکر جنایت از سر آدم نمیگذشت
تا اینکه تیغ و تیر و سپر اختراع شد
با خواهش جماعـت علاف اهل دل
چیزی به نام شعر و هنر اختراع شد
اینگونه شد که مخترع از خیر ما گذشت
اینگونه شد که حضرت « شر » اختراع شد
دنیا به کام بود و … حقیقت؟! مورخان !
ما را خبر کنید؛ اگر اختراع شد
راستی !
که چه دنیای عجیبی شده است؟!!
من در این دهکده ی موهومی
دختری را دیدم
که دل و قلوه ی خود را هرشب
سند تو آل می کرد
و به تک تک می گفت:
از دروغ و دغل و حقه بدم می آید
راستی!
که چه دنیای عجیبی شده است؟؟؟؟
پسری را دیدم
که دلی داشت به اندازه ی یک سالن سر پوشیده
عشق صد دختر همسایه در آن جا می شد
راستی!
که چه دنیای عجیبی شده است؟؟؟؟
آیا می شود باز هم فردی مثل علی به این عالم پا بگزارد؟
که جهان امروز واقعا نیازمند او است.
هر چه می خواهی از علی مدد گیر:
زیرا که او حیدر است.
زیرا که او علی است.
در بیکران زندگی دو چیز افسونم میکند
آبی آسمان که می بینم و میدانم که نیست وخدایی که نمی بینم ومیدانم که هست
اگراطاعتش کنیم چه میکند؟
انسانی خلاق به جهان پا می گذارد و به زیبایی جهان می افزاید .... ترانه ای اینجا، نقاشی دیگری آنجا. لذت را افزون عشق را ژرفتر و مکاشفه را نیکوتر پیش می برد. و آنگاه که این جهان را ترک می گوید جهانی زیباتر از خود بجای نهاده است. آفریننده باش. اینکه اکنون چه می کنی مهم نیست. از بسیاری از کارها گریزی نیست.