جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد
شیطانخبر نداشت، بشر اختراع شد
« هابیل » ها مزاحم « قابیل » میشدند
افسانه ی « حقوق بشر » اختراع شد
مـردم خیال فخر فروشی نداشتند
شیـئی شبـیه سکه ی زر اختراع شد
فکر جنایت از سر آدم نمیگذشت
تا اینکه تیغ و تیر و سپر اختراع شد
با خواهش جماعـت علاف اهل دل
چیزی به نام شعر و هنر اختراع شد
اینگونه شد که مخترع از خیر ما گذشت
اینگونه شد که حضرت « شر » اختراع شد
دنیا به کام بود و … حقیقت؟! مورخان !
ما را خبر کنید؛ اگر اختراع شد
راستی !
که چه دنیای عجیبی شده است؟!!
من در این دهکده ی موهومی
دختری را دیدم
که دل و قلوه ی خود را هرشب
سند تو آل می کرد
و به تک تک می گفت:
از دروغ و دغل و حقه بدم می آید
راستی!
که چه دنیای عجیبی شده است؟؟؟؟
پسری را دیدم
که دلی داشت به اندازه ی یک سالن سر پوشیده
عشق صد دختر همسایه در آن جا می شد
راستی!
که چه دنیای عجیبی شده است؟؟؟؟
آیا می شود باز هم فردی مثل علی به این عالم پا بگزارد؟
که جهان امروز واقعا نیازمند او است.
هر چه می خواهی از علی مدد گیر:
زیرا که او حیدر است.
زیرا که او علی است.
در بیکران زندگی دو چیز افسونم میکند
آبی آسمان که می بینم و میدانم که نیست وخدایی که نمی بینم ومیدانم که هست
اگراطاعتش کنیم چه میکند؟
انسانی خلاق به جهان پا می گذارد و به زیبایی جهان می افزاید .... ترانه ای اینجا، نقاشی دیگری آنجا. لذت را افزون عشق را ژرفتر و مکاشفه را نیکوتر پیش می برد. و آنگاه که این جهان را ترک می گوید جهانی زیباتر از خود بجای نهاده است. آفریننده باش. اینکه اکنون چه می کنی مهم نیست. از بسیاری از کارها گریزی نیست.
کشیش سوار هواپیما شد. کنفرانسی تازه به پایان رسیده بود و او میرفت تا در کنفرانس دیگری شرکت کند؛ میرفت تا خلق خدا را هدایت کند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در جای خویش قرار گرفت. اندکی گذشت، ابری آسمان را پوشانده بود، امّا زیاد جدّی به نظر نمیرسید. مسافران شادمان بودند که سفرشان به زودی شروع خواهد شد…
ادامه مطلب ...یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد،خطی ننویسم که آزار دهد کسی را، یادم باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست، یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم، یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم، یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن. یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ...
بارها این جمله را پیش خود تکرار کرده بود. تا فردا وقتی توی دانشگاه با دختر مورد علاقه اش روبرو شد به او بگوید: تو تنها کسی هستی که دوستش دارم.
اما فردا وقتی دختر مورد علاقه اش به همراه خواهرش به دانشگاه آمده بود تا محیط تحصیلش را به او نشان بدهد.
فهمید شاید او تنها کسی نباشد که دوستش دارد.!!!!
من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم ...
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی ...
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!
باز هم نیمه شعبان آمد و باز کوچه ها و خیابان ها چراغانی شد.
کاش چراغ دلمان هم با حضور آقا چراغانی بشه.
دلمان گرفته از غیبت آقا ولی خیابانهایمان چراغانیه.
این دل گرفتگی از ماست یا از غیبت آقا؟؟؟
میلاد آخرین منجی عالم بشریت بر همه شیعیان واقعیه آن حضرت مبارک باد.
برای تعجیل در فرجش دعا کنیم با ذکر صلوات.