میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

بوی عید

 

بوی عیدی,بوی توت,بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره ی نو

بوی یاس جانماز ترمه ی مادر بزرگ

با اینا زمستونو سر می کنم

با اینا خستگیمو در می کنم.

شادی شکستن قلک پول،

وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،

بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خستگیمو در می‌کنم.

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیاه,

شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،

برق کفش جفت‌شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خستگیمو در می‌کنم.

عشق یک ستاره ساختن با دولک،

ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خستگیمو در می‌کنم.

بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،

توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد