میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

به چیزی دچاریم،دردی شاید،شوری شاید،زخمه‌ای شاید.

خیال می‌کنیم خوب می‌شویم،می‌گوییم جوان که شدیم، قد که کشیدیم، به زندگی که مشغول شدیم خوب می‌شود. جوان می‌شویم،به زندگی مشغول می‌شویم، ولی خوب نمی‌شویم، آن دچار بودن در ما می‌ماند. دل خوشیم هنوز، می‌گوییم ازدواج که کنیم، تشکیل خانواده که بدهیم محبت اهل و عیال این دچار بودن را از ما می‌گیرد،ولی چنین نمی‌شود،هنوز همانیم،با همان آشوب‌ها،همان شعله کشیدن‌ها، همان دم به دم در تپش بودن‌ها. هنوز امیدواریم به رفتنش. می‌گوییم تولدی که رخ بدهد، فرزندی که از ما به این جا بیاید آن گاه دیگر دچار نخواهیم ماند،او می‌آید و ما هنوز دچاریم،ناگریز آرزو داریم او چنین دچار و پرشور و پر زخمه نباشد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد