میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

میثم

جهان را ما نه آنچنان که واقعاً هست می بینیم ، جهان را ما آنچنان که واقعاً هستیم می بینیم.

کما

 

باورش نمی‌شد که جنازه او را روی شانه‌هایش حمل می‌کند. وقتی که جسدش را توی قبر می‌گذاشت دلش نمی‌خواست تنهایش بگذارد. به خانه که برگشت دائم فکر می‌کرد چیزی را گم کرده. با صدای دخترش از خواب بیدار شد. دخترش گفت: بابا الان از بیمارستان زنگ زدند و گفتند: مامان از حالت کما بیرون آمد.

نظرات 3 + ارسال نظر
امید شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:02 ب.ظ http://2ebalal.blogsky.com

وبلاگ خوبی داریُبه من هم سر بزن

سرور شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:17 ب.ظ http://ssoorroor.blogsky.com

وای چه خبر خوبی!!

ریحانه شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:32 ب.ظ http://reihan.blogsky.com

چه خوب کاش تمام حوادث بد یه رویا بود !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد