شریعتی پیرامون شرایط نهضت امام حسین (ع) مینویسد: "شکل مبارزهای که حسین انتخاب کرده، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع وشرایطی که حسین در آن شرایط، قیام خاص خودش را آغاز کرد، فهمیده شود.
اکنون حسین مسئول نگاهبانی
انقلابی است که آخرین پایگاههای مقاومتش از دست رفته است واز قدرت جدش و پدر و
برادرش، یعنی حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یک شمشیر برایش نمانده و حتی یک
سرباز! سالهایی است که بنیامیه همه پایگاههای اجتماعی را فتح کرده است."
اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده،ارزشهای
اسلامی رنگ باخته و دین با حاکمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف میرود.
امام حسین (ع) در چنین شرایطی برای اصلاح دین جدش قیام میکند و از یک سو، نیرویی برای تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سکوت خود مشعل امیدی نمیبیند
دکتر شریعتی مینویسد: "فتوای حسین این است: آری! در نتوانستن نیز بایستن هست برای او زندگی، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است وبه دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زندهتر کیست در تاریخ ما، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگی کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند. نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگی کردن، آدمی را مسئول جهاد میکند و حسین مثل اعلای انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایی یا جمعیت، فقط شکل انجام رسالت و چگونگی تحقق مسئولیت را تعیین میکند نه وجود آن را."
دکتر شریعتی مینویسد:"امام حسین (ع) یک شهید است که حتی پیش از کشتهشدن خویش به شهادت رسیده است نه در گودی قتلگاه،بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید حاکم مدینه که از او بیعت مطالبه میکرد ، "نه" گفت، این، "نه" طرد و نفی چیزی بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است."
او همچنین مینویسد: "شهادت حسینی شرایط ویژه خود را میطلبد وقتی ظلم، انحطاط و انحراف همهگیر میشود و ارزشهای والای اسلامی مسخ میگردد و موعظهها بر گوشهای سنگین کارگر نمیافتد، حسین باهمه دانایی به عدم توانایی خود در پیروزی ظاهری بر دشمن، علنا به پیشواز مرگ میرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین کاری را که میشد کرد، انجام میدهد