آیا می شود باز هم فردی مثل علی به این عالم پا بگزارد؟
که جهان امروز واقعا نیازمند او است.
هر چه می خواهی از علی مدد گیر:
زیرا که او حیدر است.
زیرا که او علی است.
بر اساس باور مسلمانان شب قدر)عربی:لیلة القدر) شبیاست که ، قرآن)جدا از وحی تدریجی) همچنین بطور کامل در آن شب بر محمد نازل شدهاست. مسلمانان باور دارند که در این شب هر امر محکمی جدا میشود. شب قدر در ماه رمضان قرار داردبر طبق دستورات اسلامی٬ خوابیدن در شب قدر مذموم و شبزندهداری در آن سفارش شده است. همچنین روز قدر هم به اندازه شبش نزد مسلمانان ارجمند است. بر طبق احکام اسلامی دعا و استغفار در شب قدر، وظیفه دانسته شدهاست.
شب قدر را به معنی منزلت دانستهاند و بعضی دیگر آن را به معنی تنگی و گرفتاری دانستهاند. برخی نیز قدر را اندازهگیری و تقدیر امور معنی کردهاند.
بر اساس حدیث شیعه که از حماد بن عثمان از حسان بن علی از جعفر صادق نقل شدهاست؛ شب قدر تا قیامت باقیاست و در ماه رمضان واقع است. در روایات شیعه آمدهاست که شب قدر یکی از سه شب نوزدهم، بیست و یکم یا بیست و سوم ماه رمضان است که احتمال شب بیست و سوم بیشتر است. در اصول کافی نیز آمدهاست که تقدیر در شب نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است.
در قرآن درباره شب قدر چنین آمدهاست:
به راستی که ما قرآن را در شب قدر فروفرستادیم.و چه تو را به شب قدر آگاه تواند کرد. شب قدر از هزار ماه برتر است.در این شب فرشتگان و روح به دستور پروردگارشان از هر فرمان فرود میآیند. این شب تا صبحگاه تهنیت است.(سوره قدر آیات ۱ تا(5
و نیز در سوره دخان آمدهاست:
سوگند به کتاب روشنگر. به راستی ما آن را در شبی مبارک فروفرستادیم زیرا که به حقیقت ترساننده بودیم. در آن شبی که هر امری با حکمت معین و ممتاز و جدا میگردد. تعیین آن امر البته از سوی ما خواهد بود، که ما رسولانان را فرستنده بودیم. و این البته از رحمت و مهربانی پروردگار توست، به راستی او شنونده داناست.(سوره دخان آیات ۱ تا ۶)
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
صدای اذان از رادیوی تاکسی و مسجد کنار خیابان ،همزمان داشت پخش می شد.
ترافیک آنقدرگره خورده بود که هیچ اتومبیلی نمی توانست
تکان بخورد، راننده زیرلب غر می زدو مسافرین هم از راهی که راننده انتخاب کرده بود ، ناراضی بودند.
یکی از مسافرین گفت:" باید از اونکی خیابون میرفتیم"
راننده در حالیکه اتومبیل را خاموش می کرد گفت:" دم افطار همه جا همین طوریه، اگه مشکلی..."
یک سینی چای از سمت راننده ، داخل شد.
پسر جوانی داشت چایی صلواتی بین اتومبیل ها پخش می کرد وحالا به آنها رسیده بود.
راننده 4 چایی به همراه مقداری خرما از سینی برداشت وگفت:"خیر ببینی"
بعد راننده پیاده شد وبا 2 نان بربری داغ برگشت وسوار شدوگفت:"بخورید تا داغه! با چایی حال می ده"
یکی از مسافرها از کیف مقداری پنیر درآوردو بفرمایی زد.
دیگری جعبه ای که دستش بود و حاوی زولبیا بامیه بود بازکرد.
آن یکی مقداری گردو داشت ودیگری آبنبات.
این خوشمزه ترین افطاری بود که آنها تا به حال خورده بودند.
چندبار موقع حرف زدن همزمان با تلفن و موبایل، حرفهایتان
قاتی شده است؟ چندبار مجبور شدهاید دهنی گوشی تلفن را نزدیک بیاورید و « با تو نبودم ! » را تکرار کنید؟ این
دست فعالیتهای همزمان نمونههای زیادی دارند که در این بین موبایلیها و تلویزیونیهایش
بیشتر به چشم میآیند؛ گوشی موبایل در گوشتان است و فرصت نمیکنید لحظهای مکالمه
را متوقف کنید و فال فروش آویزانتان را پی کارش بفرستید. با دست اشاره میکنید.
دستتان را بالاتر می برید و با آشنایی که آن طرف خیابان به چشمتان خورده،
احوالپرسی می کنید. چشمتان به تلویزیون است و واقعاً اهمیتی ندارد لقمهای که فرو
می دهید چه محتویاتی دارد و نمونه درخشانش هم گوش سپردن توأمان به اغتشاشات ناشی
از جویدن چیپس و دقت در دیالوگهای معناگرانه فیلم روی پرده است! زندگی
در شلوغی تنها راه بقا به نظر میآید و در برابر اشتباهاتی که این وسط بی اختیار
مرتکب میشویم، مدام باید تکرار کنیم: « با تو نبودم ! » اما مواجهه با ماه مبارک داستان دیگری دارد. این بار هم مثل
طرف شدن با هر پدیده اسرار آمیز دیگری باید راه دیگری در پیش گرفت. به حالت ذهنی
نایابی به نام « تمرکز » احتیاج داریم و به امکان دور از دسترس « سکوت ». تنها
نیمی از حجم سریالهای مناسبتی این ماه کافی است تا مجال برای چیز دیگری باقی
نگذارد. از طرف دیگر هر سال به شکلی مکانیکی به یادآوری نوستالژیهای پر قدرت این
روزها میپردازیم و درست همین جاست که کنتراست شگفتآوری شکل میگیرد؛ در برابر «
گر تو انبان ز نان خالی کنی » انبان ذهنی به انباشتهای از زولبا و بامیه و آش
رشته و حلیم به وجود میآید! تمام اینها ضمائمی است که بی دلیل و با دلیل از سر و
کول این قضیه بالا میروند و جای نفس کشیدن باقی نمیگذارند. در کمال احترام و احتیاط
یکی یکی این ضمیمهها را از روی ماجرای اصلی بردارید. یا نه، برای یک لحظه چشمتان
را ببندید و فضایی را تصور کنید که حداقل بهرههای مورد نیاز از طول و عرض و بعد
را دارد. اتفاقات و شکلها و رنگها و آدمها و اندازهها را برای لحظهای فاکتور
بگیرید. پیامبر (ص) دعای کوتاهی را برای بعد از نمازهای این ماه سفارش کردهاند
که احتمالاً برای اضافه کردن اولین ضمیمه به اصل، شروع مناسبی است. پس در این قاب
خالی، روزهداری را تصور کنید که رو به قبله نشسته و آن قدر ازش فاصله بگیرید که
چهرهاش را هم نبینید. تنها سکوت است وهمین باعث میشود صدای ضعیفی را که به خاطر
اثرات طبیعی روزه بی رمق تر هم شده به شکل محوی بشنوید: خدایا قلب آنهایی که در
زیر خاک خوابیدهاند را شاد کن. همه فقیرها را دارا کن. همه گرسنهها را سیر. بی
لباسها را بپوشان. قرض همه بدهکاران را بده. وضع گرفتاران را روبراه کن. بی کسان
را به کسانشان برسان. همه اسیران را آزاد کن. خدایا هر بدکاری را که در امور
مسلمین دست دارد اصلاح کن. همه مریضها را شفا بده. فرقمان را به بی نیازیات
تبدیل کن. حال بدمان را به حال خوبت. قرضهایمان را بده و از فقر بیرونمان کش که
تو بر هر چیز توانایی.
کاش، در این رمضان لایق دیدار شوم / سحری با نظر لطف تو بیدار شوم کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان / تا که همسفره تو لحظه ی افطار شوم . . چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم / جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا / کی شود با رطب وصل تو افطار کنم . . .
از بهشت که بیرون آمد،دارایی اش یک سیب بود.سیبی که به وسوسه آن را چیده بود و مکافات این وسوسه،هبوط بود.
فرشته گفتند:اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین همه ظلم است و فساد.
انسان گفت:اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین تاوان ظلم من است.اگر خداوند چنین میخواهد...
خداوند گفت:برو و آگاه باش جاده ای که تو را دوباره به بهشت میرساند،از زمین میگذرد.زمینی آکنده از شر و خیر،آکنده از حق و باطل،از خطا و از صواب،و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد،تو باز خواهی گشت،و گر نه....
و فرشته ها همه گریستند.اما انسان نرفت.انسان نمیتوانست برود.انسان بر درگاه بهشت وامانده بود.میترسید و مردد بود.
و آن وقت خداوند چیزی به انسان داد.چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.انسان دستهایش را گشود و خدا به او اختیار داد.
خدا گفت:حال انتخاب کن.زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی.برو و بهترین را برگزین که بهشت،پاداش به گزیدن توست.عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد،تا تو بهترین را برگزینی.و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد،رنج و صبوری را.و این آغاز انسان بود.
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
شاید عجیب باشد!
اما مردی که سالهاست در انتظار مرد دیگریست...
گاهی دلش برای خودش تنگ می شود.
مرا از کودکی احساس دادند
عادت به عطر یاس دادند
هر چه می خواهی از من بگیر
ولی مهر عباس را از من مگیر
علی(ع) حال و روز او را از همه قشنگتر توصیب می کند. علی(ع) می گوید:«رسول الله یک طبیب دوره گرد بود.» دلش نمی آمد خیلی با ابهت بنشیند آن بالا و مریض ها شرفیاب حضور شوند. لوازم معالجه اش را برمی داشت و راه می افتاد دور شهر، پی مریض ها؛ «طیب دوراوبطبه».
یک دستش مرحم می گرفت، یک دستش «وسم» برای آنها که فقط زخم داشتند، مرهم می گذاشت. ولی بعضی ها هم دمل های چرکین داشتند؛ باید جراحی می کرد.
علی(ع) می گوید:«مرهم هایش کاری بودند؛ اثر داشتند.»؛ احکم مرتهمه و «وسم هایش هم حسابی بودند»؛ واحمی مواسمه. (نهج اللاغه خطبه108)
اول فکر کردم از همه قشنگتر را علی(ع) گفته ولی الان یک جمله حتی قشنگتر هم یادم آمد که درست این همین حال را بگوید؛ آن هم توصیف خداست از او:« برای شما پیامبری از خودتان آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید».(سوره توبه آیه128).
حساب دودوتایی اگر بخواهی بکنی، نسبت به بقیه پیامبران خیلی هم اوضاع برای او سخت نبود. در طائف سنگش زدند، در احد هم پیشانی و دندانش را شکستند. بقیه هم از این جور مصیبت ها داشته اند ولی از حساب دودوتایی که بزنیم بیرون، اگر حواست به حرف خدا باشد که «رنج های شما برای او گران تمام می شود، طاقتش را می برد.»، این جوری اگر چرتکه بیندازی، راستی هم چقدر سختی کشیده! اندازه نادانی و غل و زنجیرهایی که همه ما به خودمان بسته ایم اگر بخواهد رنج بکشد، اگر حرص بزند که ما را به راه بیاورد، واقعا هم چقدر کارش سخت است.
آخرش اینکه خدا داشت تماشایش می کرد. بعد گفت:«چه اخلاق شگرفی داری»(سوره قلم،آیه4)؛ انگار که از مخلوق خودش در شگفت مانده باشد.... .
هر کس که شود داخل حصن حیدر
ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود
سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر